آنچه يك رييس بايد بداند!
فياض زاهد
دولت آقاي رييسي گويا در ميانه سختترين شرايط اقتصادي، تصميم به جراحي اقتصاد گرفته است! اينكه چنين تصميمي حاصل اراده دولت مستقر است يا از سوي نهادهاي فرادستي توصيه و هدايت ميشود محل گفتوگو نيست. اما به نظر نميرسد دولتي كه در انجام بديهيترين اقدامات ملي با مشكلات عديدهاي روبرو شده، محل اين اراده بوده است. من در نوشتهاي خطاب به رييسجمهور پيشبيني كرده بودم كه بدون توافق برجام ماه عسل اين دولت انقلابي به نوروز نخواهد رسيد. از اين بابت كه پيشبينيام درست بوده خوشحال نيستم. چه خوشمان بيايد چه نه، اين دولت آقاي رييسي است كه مسووليت مواجهه و حل مشكلات اساسي كشور را دارد. چه بهتر هم از اين؛ دولتي يكدست و مورد حمايت همه نيروهاي آشكار و پنهان. مهم باز شدن پنجره است. حال بگذاريم او اين فضاي عفن و خفهكننده را تلطيف كند. البته اگر بتواند!! براي موفقيت چنين مولفهاي ميتوان توصيههايي ارايه داد.
1- بهتر آن بود كه در فقدان اعتماد به نهادهاي حكومتي، دولت براي پيشبرد منويات خود جلسات عميق و موثري با اصحاب و مراجع متنفذ برگزار ميكرد تا صدايش با وضوح بيشتري به گوش مخاطبان ميرسيد. در اين ميانه سازمان برنامه و بودجه بيشترين غفلت را مرتكب شده است. اگر اين سازمان خود را عقل منفصل دولت ميداند، توجيه و تجميع افكار، نيل به باور مشتر ك ملي، توجيه عناصر متنفذ بر افكار عمومي و رسانهها، اساتيد و نخبگان دانشگاهي بايد در اين سازمان جهت مييافت. پس از آنكه نيروهاي حامل اجتماعي موضوع را به گفتماني ملي بدل ميكردند، دولت كار خود را بهتر سامان ميداد. اما اين كدام دولت انقلابي در جهان است كه خود را محتاج انديشه و تامل و تعاطي افكار بداند؟ آنها براي تغيير جهان آمدهاند و ضرورتا چرخ را بايد خود از نو بسازند!!
2-عمده شاخصهاي اقتصاد سياسي نشان ميدهد دولتي كه در كمتر از يك سال با اين حجم از بياعتمادي عمومي روبرو شده، قادر به انجام ماموريتهاي بزرگ نيست. لذا پيشنهاد من آن است تا دير نشده، اصلاحات مورد نظر را به توفيق در عرصههاي بينالمللي گره بزنيد. با موفقيت در فرجام برجام اميد، حلقه مفقوده در زندگي مردم اين سامان را به آنها برگردانيد. با اين كار هم منابع عظيمي تامين ميشود و هم اصلاحات مورد نظر با درد كمتري به انجام ميرسد. در فضاي ناامني اقتصادي، حس بياعتمادي و رهاشدگي و نااميدي از افقهاي روشن آينده، تنها ويرانگري، خشونت افسارگسيخته و شورشهاي كور را به جريان مياندازد. اين جنبشها عمدتا هم كور هستند و هم غافل!
3- تجربه آبان 98 نشان داد چگونه بحران ميتواند گسترش يابد. عمده شورشها و اعتراضات در شهرهاي كوچك و دورافتاده يا حاشيهنشين صورت گرفت. نكته مهم در اين شورشها، فقدان نيروي موثر سياسي و طبقه متوسط احياكننده ارزشهاي دمكراتيك بود. مردمي كه نه براي مطالبات سياسي يا روياهاي فرهنگي و اجتماعي به پا خاستهاند؛ بلكه تودههاي عصباني و غيرمنسجم با هدف تامين نان ميداندار شدند. نبايد تجربه امنيتي و نظامي 98 تكرار شود. انقلاب اسلامي مدعي بود كه پايگاه اصليش در مناطق محروم و حاشيهنشين است. وقتي آن پايگاهها هدف قرار ميگيرد، در حالي كه سيستم مستقر پيش از آن نيروي سياسي شناسنامهدار را هدم كرده و طبقه متوسط را در بحران ديگري از دست داده، فضا به دست نيروهاي ناشناس و وانداليست ميافتد. در اين صورت براي حكومت راهي جز سركوب نميماند. چون همه راههاي ديگر را به روي خود بسته است. از سويي براي نظاميان مدير شده، سركوب آشناترين راهحل است. سركوب چرخهاي از شورشهاي آشتيناپذير را ايجاد ميكند. هر بحران در دل خود بحران بزرگتري ميزايد. سركوبها در نتيجه فقدان ادراك حكمراني معقول، شديد و شديدتر ميشود. آنگاه آن فرمول حيرتانگيز تعارض حكمراني مقتدرانه و سركوب مداوم رخ ميدهد. در ظاهر حاكميت با قدرت بيشتري سركوب ميكند. اما اين خطايي استراتژيك است. هرچه بيشتر از نيروي عريان بهره ميبريد به همان اندازه اقتدار و ماندگاري خود را به چالش ميكشيد.
4- ايران به سرعت در حال فقيرشدن است. مجموعهاي از تصميمات راهبردي در پرونده هستهاي ما را در مسيري پرچالش قرار داده است. همه اميد من به خرد حكمراني ذاتي نزد حاكميت است. همان خردي كه تاكنون ايران را از جنگ دور نگهداشته است. به نظر در ماجراي برجام طرفين تا ميتوانستهاند مهرههاي خود را براي كسب امتياز بيشتر به كار بردهاند. اينك به پايان بازي نزديك ميشويم. براي امريكا ديگر نميصرفد بيش از اين تامل كند. امريكا در داستان بحران اوكراين دست بالاتر از روسيه دارد. فنلاند و سوئد در حال پيوستن به ناتو هستند. روسيه در باتلاق هولناكي گير افتاده است. هم هيمنه نظامي و هم توافق ديپلماتيكش با چالش روبرو شده است. حتي تصرف مولداوي هم به اين چرخه معيوب كمك نميكند. از سويي روسيه به رقيب اصلي ما در بازار تحريم بدل شده است. ما حتي اگر ميخواهيم براي روسيه مزيتي ايجاد كنيم، بهتر است برجام به نتيجه برسد. در دنياي سياست بينالملل هيچ گربهاي براي رضاي خدا موش نميگيرد؛ همانگونه كه روسيه براي ما كبريتي روشن نكرد. بايد به فكر پيوند زدن موفقيت در برجام، جذب سرمايهگذاري خارجي و انجام اصلاحات اقتصادي باشيم.
5- توفيق در مذاكرات تنها اين خطر را دارد كه اقتصاد رانتي و مواجببگير از بازگشت سرمايههاي نفتي به كمايي مجدد رفته و تلاش براي انجام اصلاحات اقتصادي را به فراموشي بسپارد. تجربه احمدينژاد نشان داد كه دولتهاي انقلابي! تا چه ميزان مشتاق بهرهوري از مزيتهاي اقتصاد رانتي و نفتي هستند.
مشكل ديگر دولت آقاي رييسي آن است كه براي انجام بزرگترين جراحي اقتصادي تاريخ ايران، از دانشجوهاي سال اول پزشكي بهره ميبرد! نميگويم از بانيان وضع ديروز استفاده كنيد- كه البته دوستان شما براي از كار انداختن مزيتهاي آن دولت از هيچ اقدام غير اخلاقي و غيرملي دريغ نكردند- اما در جناح راست و حتي در بين نيروهاي نظامي و امنيتي دهها مدير باكفايت يافت ميشوند. نميتوان با وزرايي كه الفباي اداره نهادهاي بزرگ و ملي را در خواب هم نديدهاند به اين مهم دست يافت.
آقاي رييسي!
شما با اين دست از همكاران، بزرگترين لطمه را به خودتان زدهايد. قرار نيست ايران را به كميته امداد بدل كنيم. مديراني كه با ذهنيت تبديل ايران به ميدان كميته امداد آمدهاند هم دشمن ايرانند و هم مخل اهدافتان.
6- سفر انريكه مورا و امير قطر ميتواند بهترين فرصت براي تحقق خواستههاي معقول و طرفيني باشد. هم به اكثر خواستههاي شدني دست يابيم، هم وجهه و اعتبار خود را حفظ كنيم. كاري كه ميشد در سفر نخستوزير ژاپن يا حضور حسن روحاني در نيويورك محقق كرد. يادمان باشد: هر پروژه و راهبردي و هر دانش و مهارتي براي ايران است نه ايران براي آنها!